به کجا پناه ببریم

حمایت از حیوانات

به کجا پناه ببریم

حمایت از حیوانات

ننگ بر انسان باد

بعد از مدتها که تصمیم به تعطیل کردن این وبلاگ گرفته بودم امروز برای اخرین بار جهت اطلاع دوستان مینویسم
چندیست که دوستی مرا مورد عنایت قرار داده است و با اسم بنده در وبلاگهای دوستانم کامنتهای رکیک میگذارد البته در وبلاگ این حقیر نیز لطف و عنایتشون را دریغ نکردن که خودشون هم متوجه شدند که من میدانم که کیست و البته باید بگویم از دوستان خوب نمای بنده هستند و جای بسی تاسف دارد داشتن چنین دوستی . سخن کوتاه میکنم دوستان عزیز وبلاگ نویس من بنده مدتهاست از فضای وبلاگ و وبلاگ نویسی خسته و دورم و مدت زیادیست حتی به وبلاگ خودم هم سر نمیزنم چه برسد بخواهم برای کسی کامنت بگذارم و ازین پس هم نخواهم گذاشت لذا اعلام میدارم هر کامنتی با نام من برای شما ارسال شده  و میشود بنده روحم هم خبر ندارد و از عنایتهای دوست کثیف من میباشد که بزودی برای اشنایی شما با ایشون حتما اسمشون را هم اعلام خواهم کرد

بدرود

محیط زیست ایران

یک کلیپ مستند درباره حمایت از حیوانات و محیط زیست ایران دوست خوبمان آقا محسن زحمت کشیدن و تهیه کردند که من لینک دانلودشو براتون میزارم حتما ببینید
در صورت به روز نبودن فلش پلیر و اجرا نشدن فایل swf می تونید فایل exe رو دانلود کنید .
حجم فایل swf : 1.78 mb

http://www.4shared.com/file/50632040/46861853/In_our_planet__swf_.htm

حجم فایل exe : 2.60 mb

http://www.4shared.com/file/50632039/701b3630/In_our_planet__exe_.html

شکار و شکارگر

بعد از مدتها سکوت و خواندن مطالب تلخ به مقوله شکار برخوردم این مساله مرا که حتی توان
دیدن مرگ مورچه ای را ندارم بسیار آشفته کرد و بدین سبب تصمیم به نوشتن گرفتم .
دوستانی بدلیل ارتباط بنده با چند شکارگر بیفکرانه مرا متهم کردند ولی آیا تحقیق در مورد
ندانسته ها حتی اگر با روحیه ما سازگار نباشد کار نادرستی ست ؟
البته قصدم از نگارش این مطلب پاسخ به این اتهام نمیباشد و فقط میخواهم به واقعییت شکار بپردازم .
در زبان فارسی جانداری که صید میکند شکاری و آنکه صید میشود شکار است و در نهایت همه شکارها خود شکاری هستند و همه شکاری ها خود شکار .
کما اینکه انسان نیز از بدو نمود در عالم وجود هم شکار بوده است و هم شکاری و چون توانسته
است ابزار شکار را و به تعریفی اندامهای شکاری خود را توسعه دهد به ترتیبی که امروز و از خیلی
وقت پیش اشارت انگشت او تا امتداد برد موثر گلوله های نابکار و گاهی درست بکار ادامه پیدا کند
و در مفاهیم کلام حتی همنوعان خود را شکار میکند .

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که ضعیف درنظام طبیعت پایمال است

ولی همه قدرتها نیز در نهایت شکارند شاید جنبه بالینی و دیداری نداشته باشد اگر اندکی ژرف نگری کنیم متوجه میشویم که همه موجودات عالم وجود بر هر میزان که قد برافراشته اند یا تیز چنگال و باد پیما بوده اند همیشه به
ترتیب اولویت تا لحظه امحاء در مهلکه شکار شکاریان درشت اندام تا موجودات ذره بینی قرار گرفته اند .بنابر این نفی نفس شکار در کلییت نفی واقعییت است و نفی واقعییت موجب عدم نیست .
پس آنچه ما میتوانیم به عنوان دوستداران محیط زیست که عالم حیوانات زیر مجموعه کوچکی از آن محسوب میشود ، بکار بندیم در عین پذیرش واقعییت برای حفظ باقیمانده این حیوانات که زینت عالم وجود محسوب میشوند از طریق کمکهای عقلانی و موثر و نه احساسی و گاها مخرب ، تلاش خود را بکار بندیم که صد البته دستمایه کسانیکه در
تلاش معاش در حرفه ای دیگر در جامعه شهری دچار مشکلات تامین خویش اند حداکثر میتواند تلاشی فرهنگی باشد .

************************************************************************
در کشوری زیست میکنیم که فقر حاکم اوست و مردمان برای ادامه بقای خود دست به هر کاری میزنند و فقط برای اینکه زنده بماند آیا در چنین جامعه ای که مردمانش گرسنه اند میتوان توقع داشت نام دیگری جز شکار بر حیوانات بگذارند ؟ حیواناتی که امروز انسان بیشرمانه آنها را از آن خود میداند و می پندارد خداوندی این جانداران بی پناه را به او بخشیده تا از آنها تغذیه کرده و با بیرحمی تمام از پوست و گوشت و استخوان زنده و مرده آنها بهره ببرد .
محیط بانان که امروز برای ما اینقدر عزیز و گرانقدر هستند نیز روزی نامشان شکاربان بوده است . شکاربان به معنای محافظ و نگهدارنده شکار ، در ایران خود نیز شکارگر است و بدون شکار قادر به گذراندن امورات خود نیست ! در کشوری که شکاربانانش مجبور به شکارگری میشوند چه توقعی از بقیه میتوان داشت ؟ فرق جوامع پیشرفته با ما اینست که ما برای داشتن تکه نانی مینالیم و آنها نگران طعم سس استیکشان هستند ! اگر از حیوانات و طبیعتشان محافظت میکنند زیرا غم دیگر ندارند و ما جایز به مقایسه خود با آنها نیستیم .
مطلبی که چندیست ذهنم را مشغول کرده شکار تروفه یا همان کشتن پیر گله است که بقول دوستی خوردن حق گرگ و پلنگ و یوز ! ولی آیا به این فکر کرده اید که در مناطق به اصطلاح حفاظت شده ما که گله های آهو و کل و میش زیست میکنند آیا دیگر گرگ و پلنگ و یوزی باقی مانده است؟ حتی سگهای ولگرد را هم از این مناطق پاک کرده اند چه برسد به پلنگ و یوز در حال انقراض ! وقتی این گله ها از سر گرسنگی تا لب جاده ها آمده و بوسیله همین انسان گرسنه تغذیه میشوند آیا با خطرات جدیتری مواجه نمیشوند ؟ یا شکارچیان طبیعی آیا فرصتی برای شکار آنها پیدا میکنند؟(البته اگر به طور اتفاقی در چنین مناطقی شکارچی طبیعی وجود داشته باشد!) در این طبیعت دستخورده امروزی که انسان در تمام امورش دخالت کرده تا حدی که حیوانات وحشی نیز برای ادامه بقا محتاج وی شده اند راهی نیست جز سپردن مدیریت قانون طبیعت به خود انسان و اینجاست که میتوان این حقیقت تلخ را پذیرفت که شکار تروفه نیز میتواند کمکی به سلامت حیات جانوری باشد ...

************************************************************************

( پینوشت : در زبان فارسی استفاده از پسوند فاعلی "چی" میراث زبان ترکی مغولی است که از طریق استمرار حکومت ترکان مغول نسب از جمله قاجاریان به مناسبت اعطاء القاب "چی" به خدمه دربار در ایران باب شده است مانند آبدارچی ، بزچی ، چای چی و صدها نظایر آن مثل بسیاری از لغات در زبان محاوره ای جامعه تسری پیدا کرده است و
به اشکال مکتوب و مستند مانند اطلاق به نامهای فامیلی و صدها موارد دیگر جلوه کرده و تهدیدی برای زبان فارسی بوده است و هست به ترتیبی که در آخرین سریال پر بیننده و بقول علماء اعلام شیشه ای "فرهنگساز" از نام فامیلی شصت چی که نا مانوس ترین انواع "چی" شنیده شده تا کنون است حتی لغات اصیل زبان و فهم درست از کلمات قراردادی اجتماعی دیرینه زبان را دور از فهم نموده که از جمله اینان شکارچی است که واقعا چی بی موردی مصروف این کلمه خلاصه و مفهوم زبان فارسی است هر چند که ماهم ناگزیر شدیم از بسیاری کلمات عربی که معادل های
آن در زبان فارسی قابل دستیابیست و متاسفانه از اذهان بدور است استفاده کنیم . )