آنوشه جان ممنون از زحمات دیشب.. خیلی خوشحال شدم با شماها انسان های خوب آشنا شدم.. من هم میخوام این مطلب رو بگذارم توی وب لاگم مثل شماها ولی بلد نیستم... میشه منو راهنائی کنی ؟؟؟
با سلام امیدوارم خوب و خوش باشید .ممنون از کامنتتان .ضمن تبریک بخاطر سگ کوچولویتان که نمی دانم اسمش چیست ،باید بگویم که تحت تاثیر مطالبتان قرار گرفته و امیدوارم انسانها بیشتر قدر حیوانات را بدانند . یک روز در هاید پارک لندن سگ بزرگی را دیدم که بالای سر وسائل مردی از قبیل رادیو ، کتاب ، سبد غذا، پتو و غیره نشسته بود و کسی هم جرات نمی کرد به آنها چپ نگاه کند .بعد که مرد با نوشابه ای که خریده بود برگشت کلی از سگش تشکر و برای هم ابراز احساسات کردند . موفق باشید
شب قشنگی بود. برای من یک تجربه جدید بود و ۲ تا حسن هم داشت: ۱- حمایت از مخلوقاتی که خودشان زبانی برای دفاع ندارند. ۲- آشنایی با دوستانی چون تو، سحر، ژاله، گرگ تنهاو... که جدا قابل تحسین هستید.
سلام بر شما سبز اندیش گرامی با توجه به رشد وبلاگ نویسی در زمینهی محیط زیست، بر آن شدهام تا دست به پژوهشی گسترده در این حوزه بزنم.در این راه، نگاهم به یاری شماست تا با تعاملی سازنده و همافزاییای درخور، به فرزند ایران در انجام بایستهتر این مهم یاری رسانند. منتظر نظرات و یاری ارزشمند شما میمانم
سلام دوست من. ممنونم که اومدی و نظرت رو در مورد وبلاگم گفتی. وبلاگ تو فوق العاده است. با تمام مطالب با احساس و زیبات. مطلبی که در مورد زندگیت و باک نوشته بودی خیلی زیبا و در عین حال متاثر کننده بود. نمیدونم چرا و از چی ناشی شد اما این مطلب رو که خوندم دلم خیلی گرفت.به این فکر کردم که روزی که من سگم رو از دست بدم چیکار میکنم. شاید از دید خیلی ها مسخره باشه. اما من افتخار میکنم که گاهی وقتا واسه حیوونا و سرنوشتشون بغض هم میکنم. . زیاد شد و سرت رو درد اوردم. موفق باشی و شاد شاد. با یه عالمه آرزوی خوب.
سلام آنوشه قشنگه... حالت خوبه دختر خوب.
خواستم ازت کلی تشکر کنم.. شماره تلفن را تو شرکت ندارم شب بهت زنگ میزنم.
آنوشه جان ممنون از زحمات دیشب.. خیلی خوشحال شدم با شماها انسان های خوب آشنا شدم..
من هم میخوام این مطلب رو بگذارم توی وب لاگم مثل شماها ولی بلد نیستم... میشه منو راهنائی کنی ؟؟؟
آفرین دختر خوب.... تو هم برو سیرک را بترکان
میگم ها.. تو چرا از این علامت ها نداری من بگذارم اینجا
(خنده - رسیه - غش و ضعف )
چیکارا کردین؟
الان چندمه آذره؟
متاسفانه من نتونستم از روی نوشته تو کپی کنم .. حالا خودم یه چیزی نوشتم.. اگر کسی بخوانه !!!!
با سلام
امیدوارم خوب و خوش باشید .ممنون از کامنتتان .ضمن تبریک بخاطر سگ کوچولویتان که نمی دانم اسمش چیست ،باید بگویم که تحت تاثیر مطالبتان قرار گرفته و امیدوارم انسانها بیشتر قدر حیوانات را بدانند .
یک روز در هاید پارک لندن سگ بزرگی را دیدم که بالای سر وسائل مردی از قبیل رادیو ، کتاب ، سبد غذا، پتو و غیره نشسته بود و کسی هم جرات نمی کرد به آنها چپ نگاه کند .بعد که مرد با نوشابه ای که خریده بود برگشت کلی از سگش تشکر و برای هم ابراز احساسات کردند . موفق باشید
مرسی از اینکه تاریخ درست را بهم گفتی.. نمیدونم چرا فکر کردم جمع میشه ۸ آذر.. درهرحال خدا کنه تعداد زیادی بیان من هم اگر ژاله بتونه بیاد باهاش میام...
سلام انوشه جان،
شب قشنگی بود. برای من یک تجربه جدید بود و ۲ تا حسن هم داشت:
۱- حمایت از مخلوقاتی که خودشان زبانی برای دفاع ندارند.
۲- آشنایی با دوستانی چون تو، سحر، ژاله، گرگ تنهاو... که جدا قابل تحسین هستید.
موفق باشید...
سلام بر شما سبز اندیش گرامی
با توجه به رشد وبلاگ نویسی در زمینهی محیط زیست، بر آن شدهام تا دست به پژوهشی گسترده در این حوزه بزنم.در این راه، نگاهم به یاری شماست تا با تعاملی سازنده و همافزاییای درخور، به فرزند ایران در انجام بایستهتر این مهم یاری رسانند.
منتظر نظرات و یاری ارزشمند شما میمانم
سلام انوشه جان.......داستان زندگیت جالب بود واسم...//..ممنون از حضورت.
سلام دوست من.
ممنونم که اومدی و نظرت رو در مورد وبلاگم گفتی.
وبلاگ تو فوق العاده است. با تمام مطالب با احساس و زیبات.
مطلبی که در مورد زندگیت و باک نوشته بودی خیلی زیبا و در عین حال متاثر کننده بود.
نمیدونم چرا و از چی ناشی شد اما این مطلب رو که خوندم دلم خیلی گرفت.به این فکر کردم که روزی که من سگم رو از دست بدم چیکار میکنم.
شاید از دید خیلی ها مسخره باشه. اما من افتخار میکنم که گاهی وقتا واسه حیوونا و سرنوشتشون بغض هم میکنم.
.
زیاد شد و سرت رو درد اوردم. موفق باشی و شاد شاد.
با یه عالمه آرزوی خوب.
This is exactly what I was looking for. Thanks for wrginit!