امروز روز خیلی بدی داشتم از صبح تا حالا تمام اخباری که بهم رسیده فقط از کشتار و ظلم انسان به حیوانات بوده و الان هم که این مطلب را مینویسم اصلا علاقه ای به نوشتن ندارم ولی احساس میکنم شاید به بعضی ها که اسمشان را انسان گذاشته اند تلنگری بخورد .
هر روز خبر مرگ سگهای زیادی را در پناهگاه حیوانات میشنوم مرگ با درد و عذاب وحشتناک !
برایم غیر قابل تحمل شده و واقعا دیگه نمیدونم چه کار میشه کرد
امروز یک فیلم مستند از زنده پوست کندن روباه ها دیدم البته توان دیدنش را نداشتم و بعد از چند دقیقه در حالیکه وجودم به لرزه افتاده بود و گریه امانم نمیداد فیلم را قطع کردم . نمیدونم این انسان چطور به خودش این اجازه را میدهد ؟ آخه به چه حقی؟ اصلا خدا کجاست ؟ نه خدایی وجود ندارد ! خدا هم ساخته خود این انسان وحشی است ! وقتی در چشمان حیوانات نگاه میکنم من خدا را در چشمانشان لمس میکنم ولی نمیدونم عاقبت کی آه مظلومانه آنها دامنگیر این بشر بیرحم میشود؟ من بیصبرانه منتظر آن روزم .
پسر این خیلی دردناکه...
اصلا نمی دونم چی می تونم بگم... مگه چیزی هم می شه گفت؟
مغزم داره متلاشی می شه...
شاید اگه صحنه ی مرگ یه انسان رو میدیدم کمتر ناراحت میشدم...
tarze fekret khili bachegane hast
سلام
نمی دانم چند سال داری فکر کنم تجربه کم داری توی این دنیای
بیکران بی سر و در حمایت از انسانها جا ندارد شما بفکر حمایت از حیوانات هستید البته فکر خوبی است ! سئوال من این استکه اگه
سگ های را به همین منوال شما رها کنیم هر سال 2 بار وهر بار 7
بچه می آورد که می شود سالی 14 تا در مقایسه با انسان در طول
زندگی 2یا3 بچه میآورد جهان توان تهیه آذوقه آنها را ندارد توانستی
به وبلاگم سری بزن تا روشنتر شوی موفق باشی